اعضای خانواده به زبان آلمانی با ترجمه و مثال A1-A2

اعضای خانواده در زبان آلمانی

هر زبانی متشکل از کلمات پرکاربرد و کم‌کاربرد می‌باشد. به عبارت ساده‌تر برخی از کلمات کاربرد روزمره دارند به طوریکه هر روز محتملا چندین بار از کلمه یا کلمات فوق فارغ از زبان و موقعیت جغرافیایی هستیم. در عین حال کلمات کم‌کاربرد را احتمالا ماهی یا حتی سالی یکبار استفاده کنیم.
در زبان آلمانی به مانند دیگر زبان‌ها کلمات پرکاربردی ابتدایی وجود دارند که هر زبان‌آموز مبتدی (A1-A2)، متوسط (B1-B2) یا پیشرفته(C1-C2) می‌باید در ابتدای کار علاوه بر تسلط به تلفظ و معنای آنها آشنایی با کاربرد کلمات فوق را نیز داشته باشد.
در این مقاله به بررسی اسامی اشخاص و اعضای خانواد در زبان آلمانی خواهم پرداخت. اسامی فوق مناسب زبان‌آموزان سطح مقدماتی آلمانی می‌باشد.
علاوه بر اینکه اسامی با آرتیکل و به صورت مفرد و جمع گردآوری شده‌اند، سعی شده ترجمه انگلیسی و فارسی کلمات نیز آورده شود. در کنار آشنایی و تقویت دایره لغات (Wortschatz) زبان‌آموزان سطوح مقدماتی برای هر کلمه یک جمله پرکاربرد آلمانی و سپس ترجمه فارسی و انگلیسی مثال ذکر شده است.

– der Bruder/die Brüder (the brother/s)

– برادر

Mein Bruder ist jünger als ich. (My brother is younger than me.)

برادرم از من جوانتر است.

– die Schwester/die Schwestern (the sister/s)

– خواهر

Meine Schwester lebt in Berlin. (My sister lives in Berlin.)

خواهرم در برلین زندگی می کند.

– der Onkel/die Onkel (the uncle/s)

– عمو / داعی

Mein Onkel kommt zu Besuch am Wochenende. (My uncle is coming to visit this weekend.)

عمویم آخر هفته برای دیدن میاد.

– die Tante/die Tanten (the aunt/s)

– عمه/ خاله

Meine Tante ist eine talentierte Köchin. (My aunt is a talented cook.)

خاله‌ام آشپز با استعدادی است.

– der Großvater/die Großväter (the grandfather/s)

– پدربزرگ

Mein Großvater erzählt gerne Geschichten aus der Vergangenheit. (My grandfather enjoys telling stories from the past.)

پدربزرگم دوست دارد از گذشته قصه بگوید.

– die Großmutter/die Großmütter (the grandmother/s)

– مادر بزرگ

Meine Großmutter backt die besten Kuchen. (My grandmother bakes the best cakes.)

مادربزرگ من بهترین کیک‌ها را می پزد.

– der Cousin/die Cousins (the cousin/s)

– پسرعمو

Mein Cousin ist ein Jahr älter als ich. (My cousin is one year older than me.)

پسرخاله من یک سال از من بزرگتر است.

– die Cousine/die Cousinen (the cousin/s)

– دخترعمو

Meine Cousine und ich sind beste Freundinnen. (My cousin and I are best friends.)

من و پسر عمویم بهترین دوست هستیم.

– der Neffe/die Neffen (the nephew/s)

– برادرزاده (پسر)

Mein Neffe hat gestern Geburtstag gehabt. (My nephew had his birthday yesterday.)

دیروز تولد برادرزاده‌ام بود.

– die Nichte/die Nichten (the niece/s)

– برادرزاده (دختر)

Meine Nichte ist sehr talentiert in der Kunst. (My niece is very talented in art.)

خواهرزاده من در هنر استعداد زیادی دارد.

لیست اسامی مشاغل به زبان آلمانی با ترجمه و مثال کاربردی

کلمات پرکاربرد زبان آلمانی

برخی از اسامی در هر زبانی جزء کلمات پرکاربرد و روزمره می‌باشند که هر زبان‌آموز در ابتدای مسیر یادگیری می‌بایست آنها را بیاموزد، در زبان آلمانی نیز اسامی پرکاربردی وجود دارند که زبان‌آموزان مقدماتی (A1-A2) می‌بایست با آنها آشنا شوند.
مهاجرت کاری در کنار مهاجرت تحصیلی یکی از اساسی‌ترین دلایل زبان‌آموزان برای یادگیری زبان‌ آلمانی می‌باشد. در این مقاله اسامی شغل‌های پرکاربرد در زبان آلمانی به همراه ترجمه انگلیسی و فارسی کلمه گردآوری شده است. در عین حال برای راحتی زبان‌آموزان یک جمله آلمانی پرکاربرد با ترجمه فارسی و انگلیسی نیز بیان شده است. مقاله فوق مناسب زبان‌آموزان با دانش مقدماتی (A1-A2) می‌باشد.

شغل ها در زبان آلمانی با ترجمه و جملات کاربردی

– der Arzt/die Ärzte (the doctor/s)

– دکتر

Mein Bruder ist Arzt im Krankenhaus. (My brother is a doctor at the hospital.)

برادرم در بیمارستان پزشک است.

– der Lehrer/die Lehrer (the teacher/s)

– مدرس

Meine Schwester ist Lehrerin an einer Schule. (My sister is a teacher at a school.)

خواهرم در یک مدرسه معلم است.

– der Ingenieur/die Ingenieure (the engineer/s)

– مهندس

Mein Vater arbeitet als Ingenieur in einer Firma. (My father works as an engineer in a company.)

پدرم به عنوان مهندس در یک شرکت کار می کند.

– der Anwalt/die Anwälte (the lawyer/s)

– وکیل

Der Anwalt vertritt mich vor Gericht. (The lawyer represents me in court.)

وکیل در دادگاه وکالت من را بر عهده دارد.

– der Koch/die Köche (the chef/s)

– آشپز

Der Koch bereitet köstliche Gerichte zu. (The chef prepares delicious dishes.)

آشپز غذاهای خوشمزه درست می کند.

– der Musiker/die Musiker (the musician/s)

– نوزانده

Mein beste Freund ist Musiker in einer Band. (My best friend is a musician in a band.)

بهترین دوستم در یک گروه نوازنده است.

– der Polizist/die Polizisten (the police officer/s)

– پلیس

Der Polizist sorgt für Sicherheit und Ordnung in der Stadt. (The police officer ensures safety and order in the city.)

پلیس امنیت و نظم شهر را تضمین می کند.

– der Feuerwehrmann/die Feuerwehrmänner (the firefighter/s)

– آنش‌نشان

Der Feuerwehrmann riskiert sein Leben, um Brände zu löschen und Menschen zu retten. (The firefighter risks his life to extinguish fires and rescue people.)

آتش نشان برای خاموش کردن آتش و نجات مردم جان خود را به خطر می اندازد.

– der Pilot/die Piloten (the pilot/s)

– خلبان

Der Pilot steuert das Flugzeug und sorgt für eine sichere Reise. (The pilot flies the aircraft and ensures a safe journey.)

خلبان هواپیما را کنترل می کند و سفر ایمن را تضمین می کند.

– der Journalist/die Journalisten (the journalist/s)

– روزنامه‌نگار

Der Journalist berichtet über aktuelle Nachrichten und Ereignisse. (The journalist reports on current news and events.)

روزنامه نگار از اخبار و رویدادهای جاری گزارش می دهد.

– der Schauspieler/die Schauspieler (the actor/s)

– بازیگر

Der Schauspieler spielt verschiedene Rollen in den deutschen Filmen und Theaterstücken. (The actor portrays various characters in German movies and plays.)

این بازیگر نقشهای مختلفی را در فیلمها و تئاترهای آلمانی ایفا میکند.

– der Architekt/die Architekten (the architect/s)

– معمار

Der Architekt entwirft Gebäude und strukturiert den Stadtraum. (The architect designs buildings and structures urban spaces.)

معمار به طراحی ساختمان ها و ساختارهای فضای شهری می پردازد.

– der Wissenschaftler/die Wissenschaftler (the scientist/s)

– دانشمند

Der Wissenschaftler führt Forschungsexperimente durch und macht neue Entdeckungen. (The scientist conducts research experiments and makes new discoveries.)

این دانشمند آزمایشهای تحقیقاتی انجام می دهد و اکتشافات جدیدی انجام می دهد.

– der Fotograf/die Fotografen (the photographer/s)

– عکاس

Der Fotograf erfasst Momente und erstellt beeindruckende Bilder. (The photographer captures moments and creates impressive images.)

عکاس لحظاتی را ثبت می کند و تصاویر چشمگیری خلق می کند.

– der Mechaniker/die Mechaniker (the mechanic/s)

– مکانیک

Der Mechaniker repariert Fahrzeuge und hält sie in gutem Zustand. (The mechanic repairs vehicles and keeps them in good condition.)

مکانیک خودروها را تعمیر می کند و آنها را در شرایط خوبی نگه می دارد.

– der Banker/die Banker (the banker/s)

– کارمند بانک

Der Banker verwaltet Finanzen und bietet Bankdienstleistungen an. (The banker manage finances and provides banking services.)

بانکدار امور مالی را مدیریت می کند و خدمات بانکی را ارائه می دهد.

مکالمه “رزرو میز رستوران” با جملات پرکاربرد زبان آلمانی

مکالمه به زبان آلمانی به صورت آنلایت و حضوریمکالمه ساده به زبان آلمانی:

اغلب جملاتی که در موقعیت‌های مختلفی بکار می‌بریم در همه‌ی زبان‌ها کمابیش یکسان می‌باشند که زبان‌آموزان در سطوح مقدمتای همچون A1 و A2 با تسلط به دیالوگ‌های یادشده می‌توانند در کنار روان صحبت کردن و داشتن پیش‌زمینه از گفتگو به اعتماد به نفس خود نیز بیافزایند. در زیر جملات کاربردی در مکالمه احتمالی رزرو میز در رستورانی شبیه‌سازی شده است.

Die Tischreservierung:

دیالوگ رزرو میز

A: Hallo, guten Tag!

آ: سلام، روز بخیر!

B: Ich möchte einen Tisch reservieren!

ب: می‌خوام میز رزور کنم!

A: Für wie viele Personen?

آ: برای چند نفر؟

B: Für zwei Personen am Samstagabend!

ب: برای ۲ نفر در روز شنبه!

A: Und um wie viel Uhr?

آ: و برای چه ساعتی؟

B: Um 20 Uhr!

ب: حدود ساعت ۲۰!

A: OK! Auf Wiederhören!

آ: باشه! به امید دیدار!

B: Auf Wiederhören!

ب: به امید دیدار

لیست کامل افعال پرکاربرد زبان آلمانی سطح A1-A2-B1 با مثال

مجموعه افعال روزمره زبان آلمانی برای سطوح A1-A2-B1:

حدود ۲۵۰ کلمه هسته‌ی اولیه هر زبانی را تشکیل می‌دهد و به طور معمول هر انسان برای جمله‌سازی در هر زبانی تقریبا ۷۵۰ کلمه بکار می‌برد که بدون کلمات پرکاربرد، امکان ایجاد ارتباط و رتق و فتق امور روزانه تقریبا ممکن نیست. با حدود ۲۵۰۰ کلمه نیز ما قادریم در بسیاری از مسائل نظر و عقیده خود را به طوریکه برای شنونده قابل فهم باشد، بیان کنیم.
تمامی موارد گفته شده در بالا برای زبان آلمانی نیز صدق می‌کند. علاوه بر آن افعال در زبان آلمانی، متفاوت از زبان انگلیسی، دارای اهمیت بسزائی در جمله‌سازی و ساختار جمله می‌باشند.
در زیر لیست پرکاربردترین افعال زبان آلمانی را گردآوری نموده‌ایم. لیست افعال پرکاربرد زبان آلمانی مناسب سطوح A1, A2 ,B1 می‌باشد.

1- sein (to be)

۱- بودن

Ich bin aus Norwegen.

من اهل نروژ هستم.

2-haben (to have; to contain)

۲- داشتن

Ich habe viel Freizeit.

من اوقات فراغت زیادی دارم.

3-werden (to become)

۳- شدن

Wenn ich erwachsen bin, werde ich Astronaut.

اگر بزرگ شوم، فضانورد خواهد ‌شد.

4- können (can, to be able to)

۴- توانستن

Ich kann gut schwimmen.

من می‌توانم خوب شنا کنم.

5-müssen (must; to have to; to be obliged (to do sth.))

۵- بایستن

Ich muss jeden Morgen zeitig aufstehen.

من باید هر روز صبح زود بیدار شوم.

6- sagen (to say; to tell)

۶- گفتن

Sie sagt nie, dass sie mich liebt?

او هرگز نمی‌گوید که من را دوست دارد.

7- machen (to make; to prepare (e.g. food); to do)

۷- انجام دادن، درست کردن

Du machst mich glücklich.

تو من را خوشحال می‌کنی.

8-geben (to give)

۸- دادن

Er gibt dem Nachbarn ein Paket.

او(مذکر) به همسایه‌اش پاکتی داد.

9- kommem (to come)

۹- آمدن

Ich komme aus der Türkei.

من اهل تورکیه هستم.

10- schreiben (to write)

۱۰- نوشتن

Wir schreiben uns regelmäßig E-Mails.

ما به صورت منظم به همدیگر ایمیل می‌نویسم.

11- lernen (to learn; to study (revise/review materials); to train sth.)

۱۱- یاد گرفتن، آموختن

Ich lerne seit 3 Jahren Deutsch.

از ۳ سال پیش آلمانی می‌آموزم.

12- heißen (to be called; to mean)

۱۲- نامیده شدن، نام داشتن

Meine Katze heißt Minka.

اسم من مینکا است.

13- sollen (should; to be asked (to do sth.); they say that)

۱۳- بایستن

Ich soll den Müll wegbringen, sagt meine Mutter.

مامانم می‌گوید باید زباله‌ها را بیرون بگذارم.

14- wollen (to want)

۱۴- خواستن

Wollen wir heute Abend ins Kino gehen?

امروز عصر بریم سینما؟

15- gehen (to go; to leave; to work, to function (coll.))

۱۵- رفتن

Gehst du gerne zum Training?

دوست داری بری تمرین؟

16- essen (to eat)

۱۶- غذا خوردن، خوردن

Tut mir leid, aber ich esse kein Fleisch. Ich bin Vegetarier.

متاسفم، اما من گوشت نمی‌خورم. من گیاه‌خوارم.

17- wohnen (to live)

۱۷- ساکن بودن، زندگی کردن

Meine beste Freundin wohnt in einem großen Haus.

بهترین دوستم ساکن خانه‌ی بزرگی هست.

18-wissen (to know ; to be aware of)

۱۸- دانستن

Ich weiß nicht.

من نمی‌دانم.

19- sehen (to see; to see (to sth.); to realise)

۱۹- دیدن

Ich sehe einen Mann.

من مردی را می‌بینم.

20- spielen (to play)

۲۰- بازی کردن، نواختن

Meine Freundin spielt Klavier.

دوست دخترم ارگ می‌نوازد.

21-arbeiten (to work)

۲۱- کار کردن

Ich arbeite bei Siemens.

من در شرکت زیمنس کار می‌کنم.

22- stehen (to stand; to be, to appear)

۲۲- قرار داشتن

Dein Fahrrad steht hinter dem Haus.

دوچرخت پشت خانه قرار دارد.

23- finden (to find)

۲۳- یافتن

Ich finde meinen Schlüssel nicht.

کلیدهامو پیدا نمی‌کنم.

24- bleiben (to remain; to stay; to be (implying tardiness))

۲۴- ماندن

Ich bleibe noch 10 Minuten hier bei dir.

۱۰ دقیقه دیگه هم اینجا پیشت می‌مونم.

25-liegen (to lie; to be located)

۲۵- قرار داشتن، واقع شدن

Urmia liegt in Aserbaidschan.

اورمیه در آذربایجان واقع شده است.

26- verstehen (to understand; to get along with so./sth.)

۲۶- متوجه شدن، فهمیدن

Ich verstehe gut Türkisch.

من زبان تورکی را خوب می‌فهمم.

27- denken (to think; to consider)

۲۷- فکر کردن، اندیشیدن

Ich denke jeden Tag an dich.

هر روز به تو فکر می‌کنم.

28- sprechen (to speak)

۲۸- صحبت کردن

Sie spricht sehr gut Deutsch.

او خیلی خوب آلمانی صحبت می‌کند.

29- lesen (to read)

۲۹- خواندن

Mein Vater liest jeden Morgen die Zeitung.

پدرم هر روز صبح روزنامه می‌خواند.

30- hören (to hear; to listen to)

۳۰- شنیدن، گوش کردن

Mein kleiner Bruder hört gern Musik.

برادر کوچکم دوست دارد به موزیک گوش بدهد.

31- sitzen (to sit; to stay; to fit (of clothing)

۳۱- نشستن

In meinem Beruf sitze ich viel am Schreibtisch.

در شغلم زیاد پشت میزتحریر می‌نشینم.

32- vergessen (to forget; to leave (forget to take))

۳۲- فراموش کردن

Sie vergisst immer ihr Handy auszuschalten.

او همیشه فراموش می‌کند موبایلش را خاموش کند.

33-tun (to do; to do sth. to so.)

۳۳- انجام دادن

Ich habe heute viel zu tun!

سرم شلوغه! کارم زیاده!

34-dürfen (to be allowed (to do sth.); may)

۳۴- مجاز بود، اجازه داشتن

Darf ich hier parken?

امکانش هست اینجا پارک کنم؟

35-glauben (to believe; to think)

۳۵- باور داشتن

Ich glaube an mich.

به خودم باور دارم.

36-halten (to hold; to stop; to support; to keep)

۳۶- نگه داشتن، ایستادن

Der Bus hat heute nicht an Haltstelle gehalten.

امروز اتوبوس در ایستگاه نگه نداشت.

37-nennen (to name, to call (a name))

۳۷- نامیدن ، نام داشتن

Ich bin Maximilian. Meine Freunde nennen mich Max.

من ماکسیمیلیان هستم. دوست دخترم من را ماکس می‌نامد.

38-mögen (to like; may; to be hesitant to do sth. (in negation with inf.))

۳۸- دوست داشتن

Ich mag meine Muttersprache.

من زبانمادریم را دوست دارم.

39-zeigen (to point at; to demonstrate)

۳۹- نشان دادن

Zeigst du mir die Stadt Urmia?

به من شهر اورمیه را نشان می‌دهی؟

40-bringen (to bring; to take; to lead)

۴۰- آوردن

Kannsu du mir bitte ein Glas Wasser bringen?

می‌تونی لطفا برای من یک لیوان آب بیاوری؟

41- leben (to live; to reside)

۴۱- زندگی کردن

Ich lebe in der Türkei.

من در تورکیه زندگی می‌کنم.

42-schlafen (to sleep)

۴۲- خوابیدن

Mein Bruder schläft immer ewig lange.

برادرم همیشه مدت زیادی می‌خوابد.

43-fahren (to go (by vehicle); to leave; to drivev)

۴۳- راندن، با وسیله نقلیه رفتن

Herr Schröder fährt jeden Morgen mit dem Zug zur Arbeit.

آقای شغودا هر روز با قطار سر کار می‌رود.

44-fragen (to ask; to wonder (refl.))

۴۴- پرسیدن، سوال کردن

Ich frage den Arzt nach seiner Meinung.

من از دکتر نظرش را می‌پرسم.

45-setzen (to set; to sit down (refl.))

۴۵- نشاندن، نشستن

Entschuldige, aber du setzt dich auf meinem Platz.

ببخشید، اما تو در جای من نشسته‌ای.

46-kennen (to know; to be acquainted with; to be familiar with)

۴۶- شناختن

Kennt ihr einen guten Deutschlehrer in Urmia?

شما یک مدرس زبان آلمانی خوب را در شهر اورمیه می‌شناسید؟

47-stellen (to pose (a question); to position; to put; to catch)

۴۷- به طور عمودی گذاشتن، قرار دادن

Er stellt das Buch auf den Tisch.

او کتاب رو روی میز می‌گذارد.

48-brauchen (to need)

۴۸- احتیاج داشتن

Brauchen Sie noch etwas?

چیز دیگری احتیاج دارید؟

49-erzählen (to narrate, tell)

۴۹- تعریف کردن، گفتن

Erzählt von euren Sommerferien!

از تعطیلات تابستانتان تعریف کن!

50- versuchen (to try, attempt)

۵۰- سعی و تلاش کردن

Die Politiker versuchen, den Skandal zu erklären.

سیاستمداران در تلاشاند تا رسوایی را توضیح دهند.

51-reden (to speak; to talk)

۵۱- صحبت کردن

Du musst unbedingt mit deinem Bruder reden.

تو حتما باید با برادرت صحبت کنی.

52-helfen (to help)

۵۲- کمک کردن

Hilf mir mal bitte!

لطفا به من کمک کن!

53-treffen (to meet; to encounter)

۵۳- ملاقات کردن، مواجه شدن

Triffst du Anna heute?

امروز آنا رو می‌بینی؟

54- suchen (to seek; to search)

۵۴- جستجو کردن

Suchst du etwas bestimmtes?

چیز مشخصی رو جستجو می‌کنی؟

55-legen (to lay, put)

۵۵- قرار دادن، گذاشتن

Frau Müller legt ihr Baby in den Kinderwagen.

خانم مولر کودکش را در کالسکه می‌گذارد.

56-anfangen (to begin)

۵۶- آغاز شدن، آغاز کردن

Wann fängt der Unterricht an?

درس کی شروع میشه؟

57-bekommen (to receive; to catch (e.g. a cold); to sit well with so.)

۵۷- گرفتن، دریافت کردن

Wann bekommst du dein Zeugnis?

مدرکت رو کی می‌گیری؟

58- warten (to wait; to maintain (e.g. a ca)

۵۸- منتظر ماندن

Wir haben über 2 Stunden auf den Bus gewartet.

ما بیش از ۲ ساعت منتظر اتوبوس بودیم.

59-laufen (to walk; to flow (of a fluid); to run (of an event))

۵۹- دویدن، پیاده‌روی کردن

Lauf bitte nicht so schnell!

لطفا اینقدر سریع ندو!

60- einschlafen (to fall asleep)

۶۰- به خواب رفتن، کرخت شدن

Ich bin gestern im Unterricht eingeschlafen.

دیروز در کلاس خوابم برده بود.

61-beginnen (to begin)

۶۱- آغاز کردن

Die Schule beginnt um 8.15 Uhr.

مدرسه حدود ساعت ۸:۱۵ شروع می‌شه.

62- lassen (to let, allow, have done)

۶۲- اجازه دادن، گذاشتن

Lasst uns anfangen!

بزار شروع کنیم!

63-erklären (to explain; to declare; to assert)

۶۳- توضیح دادن، شرح دادن

Kannst du mir bitte die Aufgabe erklären?

می‌تونی لطفا تکلیف رو توضیح بدی؟

64-ziehen (to pull; to drag; to move)

۶۴- کشیدن

Um die Tür zu öffnen, musst du an diesem Griff ziehen.

باید تو دستگیره رو بکشی، تا در بازبشه.

65-scheinen (to shine, seem, appear)

۶۵- درخشیدن، به نظر آمدن

Die Sonne scheint den ganzen Tag.

کل روز خورشیدن می‌درخشد.

66-fallen (to fall; to fall in battle; to collapse)

۶۶- افتادن

Der Schnee fällt.

برف می‌بارد.

67-gehören (to belong)

۶۷- تعلق داشتن، بخشی از چیزی بودن

Urmia gehört zu Aserbaidschan.

اورمیه بخشی/جزئی از آذربایجان هست.

68-ansehen (to look at, watch)

۶۸- نگاه کردن به

Ich sehe mir mit Freunden einen Film im Kino an.

من با دوستانم فیلم را در سینما می‌بینیم.

69-fehlen (to lack, be missing, be absent)

۶۹- نبودن، کمبود داشتن

Mir fehlt ein Knopf an der Jacke.

یک دکمه ژاکتم نیست.

70-folgen (to follow)

۷۰- تعقیب کردن، دنبال کردن

Er folgt den Anweisungen des Dirigenten.

او دوستورات رهبر ارکستر را دنبال می‌کند.

71-bedeuten (to mean; to signify)

۷۱- معنی دادن

Was bedeutet das auf Englisch?

این به انگلیسی چی میشه؟

72-studieren (to study)

۷۲- تحصیل کردن

Ich habe Turkologie studiert.

من تورکولوژی تحصیل کرده‌ام.

73-möchten (to wish, to like to have)

۷۳- خواستن

Ich möchte gern einen Kaffee, bitte.

یک قهوه، لطفا!

74-entstehen (to originate, develop)

۷۴- بوجود آمدن، تشکیل شدن

Nach dem 2. Weltkrieg entstehen 2 deutsche Republiken.

پس از جنگ جهانی دوم، ۲ جمهوری آلمان تشکیل شد.

75-erhalten (to receive)

۷۵- دریافت کردن

Hast du meinen Brief erhalten?

نامه‌ام رو دریافت کردی؟

76-bestehen (to exist, insist, pass (an exam))

۷۶- وجود داشتن، قبول شدن در امتحان

Ich habe meine Prüfung mit der Bestnote bestanden.

امتحانم رو با بهترین نمره قبول شدم.

77-sich erinnern (to remind; to remember (refl.))

۷۷- به یاد آوردن

Ich kann mich nicht erinnern.

یادم نمی‌یاد.

78-sich etwas merken (to remember something)

۷۸- چیزی را به خاطر سپردن

Ich kann mir keine Jahreszahlen merken.

نمی‌توانم سالها را به خاطر بسپرم.

79-schließen (to close)

۷۹- بستن

Schließ bitte die Tür hinter dir!

لطفا در رو پشت سرت ببند!

80-einladen (to invite)

۸۰- دعوت کردن

Wie viele Freunde hast du zu deiner Party eingeladen?

چندتا دوست برای تولدت دعوت کردی؟

81-aufstehen (to get up, to stand up)

۸۱- بیدار شدن

Wann stehst du morgens auf?

صبح‌ها کی از خواب بیدار می‌شی؟

82-(sich) vorstellen (to move forward; to represent; to introduce)

۸۲- معرفی کردن، تصور کردن

Stell dir vor, ich habe eine gute Note in Zertifikat A1 bekommen.

تصورشو بکن، من نمره خوبی در آزمون زبان آلمانی A1 گرفته‌ام.

83-handeln (to deal, trade)

۸۳- راجع بودن، حاوی بودن

Das Buch handelt von einem Jungen in der Schweiz.

این کتاب درباره‌ی پسری در سوئیس هست.

84-erreichen (to achieve, reach)

۸۴- رسیدن، دست یافتن

Ich habe den Bus nicht erreicht.

به اتوبوس نرسیدم.

85-meinen (to be of the opinion; to mean)

۸۵- فکر کردن، فرض کردن

Was meinst du damit?

نظرت راجع به موضوع چیه؟

86-tragen (to carry; to hold; to wear (clothing))

۸۶- حمل کردن، پوشیدن

Dieses Kleid trage ich gern.

این لباس رو دوست دارم بپوشم.

87-schaffen (to manage, create)

۸۷- فراهم کردن، تدارک دیدن، ایجاد کردن

Schaffst du das allein, oder brauchst du Hilfe?

این کار رو می‌تونی به تنهایی انجام بدی یا احتیاج به کمک داری؟

88-verlieren (to lose)

۸۸- از دست دادن، گم کردن

Ich habe meinen Schlüssel verloren.

کلیدم رو گم کردم.

89-waschen (to wash, to clean)

۸۹- شستن

Gestern habe ich Wäsche gewaschen.

دیروز لباسها رو شستم.

90-vergleichen (to compare)

۹۰- مقایسه کردن

Wenn man Türkei mit Iran vergleicht…

اگر تورکیه را با ایران مقایسه کنیم…

91-erkennen (to recognize, admit)

۹۱- تشخیص دادن، شناختن

Oh verzeih, ich habe dich im Dunkeln nicht erkannt.

شرمنده، تو رو در تاریکی نشناختم.

92-entwickeln (to develop)

۹۲- توسعه دادن، گسترش دادن

Er hat eine neue App für Smartphones entwickelt.

او یک اپلیکیشن جدید برای گوشی‌های هوشمند ساخته است.

93-öffnen (to open)

۹۳- گشودن، باز کردن

Kannst du bitte das Fenster öffnen?

لطفا، می‌تونی این پنجره رو بازش کنی؟

94- aussehen (to appear, look (a certain way))

۹۴- به نظر آمدن، به نظر رسیدن

Wie sehe ich aus?

چطوری به نظر می‌یام؟

95-verbinden (to connect, link, associate)

۹۵- متصل، به هم پیوسته

Mein Computer ist mit dem Internet verbunden.

کامپیوترم به اینترنت متصل هست.

96-führen (to lead)

۹۶- منجر شدن

Der Klimawandel führt zu großen Naturkatastrophen.

تغییرات اقلیمی منجر به بلایای طبیعی بزرگی می‌شود.

97-gewinnen (to win)

۹۷-برنده شدن

Mein Onkel hat eine Million Euro im Lotto gewonnen.

داییم در مسابقه یک میلیون یورو برنده شد.

98-bieten (to offer)

۹۸- ارائه کردن

Täbris hat viel zu bieten.

تبریز چیزهای زیادی برای ارائه دارد.

99-interessieren (to interest; to be interested in (refl. with für))

۹۹- علاقمند بودن

Ich interessiere mich sehr für türkische Sprache.

من خیلی به زبان تورکی علاقه‌مندم.

100-anbieten (to offer)

۱۰۰- ارائه کردن، عرضه کردن، تقدیم کردن

Kann ich dir einen Kaffee anbieten?

می‌تون بهت قهوه پیشنهاد بدم؟

101- kommen (to come; to make it (e.g. over sth.); to go to; to occur)

۱۰۱- آمدن

Er kommt aus der Türkei.

او اهل تورکیه هست.

102- passieren (to happen; to move beyond; to strain)

۱۰۲- اتفاق افتادن، گذر کردن

Was ist passiert?

چه اتفاقی افتاده؟

103- lieben (to love)

۱۰۳- دوست داشتن

Ich liebe dich, wenn du mich liebst.

دوستت دارم، اگر دوستم داشته باشی.

104-nehmen (to take; to cause oneself to be (in some state))

۱۰۴- گرفتن، برداشتن

Hast du mein Feuerzeug genommen?

فندکم رو تو برداشتی؟

105-sterben (to die)

۱۰۵- مردن

Er starb vor meiner Ankunft.

او قبل از رسیدنم، فوت کرد.

106-töten (to kill)

۱۰۶- کشتن، به قتل رساندن

Der Hund tötete die Katze mit Leichtigkeit.

سگ به راحتی گربه را کشت.

107- stimmen (to be true (usu. “stimmt”); to vote; to tune)

۱۰۷- صدق کردن، درست بودن، رای دادن، کوک کردن ساز

Ich stimme vielleicht für Tom.

شاید به تام رای بدم.

108-bestimmen (to determine)

۱۰۸- تعیین کردن، مقرر کردن

Er bestimmt alles allein.

همه چیز رو خودش تعیین می‌کند.

109-hoffen (to hope)

۱۰۹- امید‌وار بودن

Wir hoffen auf gute Ergebnisse.

امیدواریم نتایج خوبی کسب کنیم.

110-verlassen (to leave; to trust with sth. (refl.); to pass away, to die)

۱۱۰- ترک کردن، اعتماد کردن

Ich verlasse mich auf dich!

امیدم به توست!

111-kriegen (to get; to come down with)

۱۱۱- بدست آوردن، دریافت کردن

Ich kriege Kopfweh von der Hitze.

از گرما سردرد می‌گیرم.

112-holen (to fetch)

۱۱۲- رفتن و آوردن، بدست آوردن

Ich hole das Buch morgen.

فردا کتاب رو می‌گیرم.

113-gefallen (to please; to appeal to)

۱۱۳- پسندیدن، خوش آمدن

Seinen Eltern gefällt mir sehr.

والدینش رو خیلی می‌پسندم.

114- retten (to save; to rescue)

۱۱۴- نجات دادن

Tom rettete die Katze aus den Flammen.

تام گربه را از شعله‌های آتش نجات داد.

115- trinken (to drink)

۱۱۵- نوشیدن

Trinkst du in der Regel Tee zum Frühstück?

معمولا چای رو برای صبحانه می‌نوشی؟

116- funktionieren (to work, function)

۱۱۶- عمل کردن، کار کردن

Mein Navi funktioniert im Ausland nicht.

سیستم رهیاب من در خارج کار نمی‌کند.

117- wehtun (to hurt)

۱۱۷- درد کردن

Tut es sehr weh?

خیلی درد داره؟

118- fühlen(to feel; to feel sth. (good/bad) (refl.))

۱۱۸- احساس کردن

Fühlst du nichts?

هیچ‌چی حس نمی‌کنی؟

119- kämpfen (to fight, to struggle)

۱۱۹- مبارزه کردن، جنگیدن، مجادله کردن

Wir kämpfen gegen Rassismus und Diskriminierung.

ما بر علیه نژادپرستی و تبعیض مبارزه می‌کنیم.

120- heiraten(to marry)

۱۲۰- ازدواج کردن

Mit 36 Jahren habe ich geheiratet.

در سن ۳۶ سالگی ازدواج کرده‌ام.

121- kaufen (to buy)

۱۲۱- خریدن

Kaufst du Zeitschrift?

روزنامه می‌خری؟

122- hassen (to hate)

۱۲۲- متنفر بودن، نفرت داشتن

Ich hasse meinen Job.

از شغلم متنفرم.

123- umbringen (to kill, to murder; to be very angry at so.)

۱۲۳- کشتن، به قتل رساندن،از میان بردن

Was mich nicht umbringt, macht mich stärker. Friedrich Nietzsche

چیزی که مرا نکشد، قویترم می‌کند. فردریش نیچه

124- kümmern (to take care (refl.); to trouble, to concern)

۱۲۴- ترتیب کاری را دادن، از کسی مراقبت کردن

Ich werde mich um dich kümmern.

من از تو مراقبت خواهم کرد.

125- verletzen (to hurt, to injure; to violate (rules, laws, etc.))

۱۲۵- آسیب زدن، صدمه زدن، رنجاندن

Verletzte Menschen verletzen Menschen.

انسان‌های آسیب‌دیده به انسانها صدمه می‌رسانند.

126- anrufen (to call by telephone; to call on (so., e.g. a divine being))

۱۲۶- تلفن کردن

Im Notfall rufe die 119 an.

در حالت اضطراری با ۱۱۹ تماس می‌گیرم.

127- aufhören (to stop)

۱۲۷- دست برداشتن از، دست کشیدن از

Er redete, ohne aufzuhören.

او دست از حرف زدن برنمی‌داشت.

128- verschwinden (to disappear; to get lost)

۱۲۸- ناپدید شدن، از بین رفتن

Mein Koffer ist verschwunden.

چمدانم گم شده است.

129- erwarten (to expect; to await)

۱۲۹- منتظر بودن، انتظار کسی یا چیزی را کشیدن

Ich erwarte deinen Bescheid.

منتظر خبرتم.

130- geschehen (to occur; to happen)

۱۳۰- اتفاق افتادن، پیش آمدن

Was ist geschehen?

چی شده؟

131- klingen (to sound)

۱۳۱- صدایی داشتن، صدایی دادن

Die Geige klingt gut.

ویولن صدای خوبی دارد.

132- benutzen (to use)

۱۳۲- استفاده کردن از، بکار بردن

Er benutzt oft die öffentlichen Verkehrsmittel.

او اغلب از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می‌کند.

133- schicken (to send)

۱۳۳- ارسال کردن، فرستادن

Ich schicke Ihnen eine Kopie meines Briefes.

براتون یک کپی از نامه‌ام را ارسال می‌کنم.

134- fliegen (to fly)

۱۳۴- پرواز کردن

Der Vogel flog vom Baum zu Baum.

پرنده از درختی به درختی دیگر پرواز می‌کرد.

مکالمه “خرید لباس” با جملات پرکاربرد و روزمره زبان آلمانی

مکالمه به زبان آلمانی به صورت آنلایت و حضوریمکالمه سطح مبتدی با استفاده از جملات پرکاربرد زبان آلمانی:

اکثر جملات به‌کاربرده شده در اغلب موقعیت‌ها در هر زبانی تقریبا یکسان‌اند، جملات پرکاربرد زبان آلمانی نیز از این قاعده مستثنا نیست. با تمرین جملات آماده پرکاربرد به راحتی می‌توان جملاتی را برای کاربرد در موقعیت مشابه در ذهن داشت و به تقویت اعتماد به نفسمان در مکالمه سریع کمک نمود.
عبارات و جملات زیر همگی مناسب سطح A1 زبان آلمانی می‌باشند.

Einkaufstour:

دیالوگ خرید لباس

M: Guten Tag!

ام: روز بخیر!

D: Guten Tag! Kann ich Ihnen helfen?

د: روز بخیر! می‌تونم کمکتون کنم؟

M: Ja, bitte! Haben Sie die Hose auch in Größe 32?

ام: آره، لطفا! شلوار سایز ۳۲ دارید؟

D: Ja, welche Farbe möchten Sie denn?

د: آره، کدوم رنگ رو می‌خواهید؟

M: Schwarz oder blau?

ام: سیاه یا آبی؟

D: Tut mir leid, ich habe keine dunkle Hose in Größe 32. Nur weiß oder grün!

د: متاسفم، متاسفانه شلوار سیاه سایز ۳۲ ندارم. فقط سفید یا سبز!

M: Ah, nein. Mir gefallen weiße und grüne Hosen nicht. Danke. Auf Wiedersehen!

ام: عه چه بد. من شلوارهای سفید و سبز رو نمی‌پسندم. ممنونم. به امید دیدار.

D: Auf Wiedersehen!

د: به امید دیدار!

مکالمه آلمانی “جستجوی خانه” با جملات پرکاربرد زبان آلمانی

مکالمه به زبان آلمانی به صورت آنلایت و حضوریمکالمه جستجوی خانه در آلمان:

اغلب جملات پرکاربرد در زبان‌ها دارای ساختارهای مشابهی می‌باشند به نحویکه با یادگیری جملات در موقعیت‌های مختلف، به راحتی می‌توانیم در موقعیتی مشابه از جملات پرکاربرد زبان یادشده استفاده کنیم.
در این مقاله به بررسی جملات پرکاربرد زبان آلمانی در دیالوگ فرضی جستجوی خانه پرداخته‌ایم. ‌‌

Wohnungssuche:

دیالوگ جستجوی خانه:

A: Hallo!

آ: سلام!

B: Guten Morgen!

ب: صبح‌بخیر

A: Mein Name ist Anton Burger, ich habe Ihre Anzeige gelesen. Sie vermieten eine 3-Zimmerwohnung! Ist die Wohnung noch frei?

آ: من آنتوان بۇرگار هستم و آگهی‌تون رو دیدم. شما خونه ۳ اتاقه اجاره می‌دید! خونه هنوز خالیه؟

B: Ja, sie ist noch nicht vermietet.

ب: بله، خونه هنوز هم خالیه.

A: Auf dem Zettel steht: Kaution 2 MM. Was heißt denn das?

آ: در روی آگهی نوشته شده: ودیعه 2 MM. این به چه معناست؟

B: Sie müssen eine Kaution von 2 Monatsmieten bezahlen. Das sind 1000,- €.

ب: شما باید ودیعه‌ای در حدود ۲ ماه اجاره بپردازید. این حدود ۱۰۰۰ یورو می‌شه.

A: Ach so, okay! Könnte ich die Wohnung vielleicht besichtigen?

آ: خوبه! امکانش هست خونه رو ببینم؟

B: Natürlich, geht es am Samstagvormittag um elf Uhr?

ب: البته، شنبه ساعت ۱۱ قبل از ظهر خوبه؟

A:Ja, gut! Am Samstag um elf! Vielen Dank!

آ: خوبه! تا شنبه ساعت ۱۱! ممنونم

دیالوگ‌های حرفه‌ای برای درخواست شغل در آلمان با زبان آلمانی

تقویت مهارت مکالمه زبان‌آموزان آلمانیجملات پرکاربرد زبان آلمانی برای درخواست کار در آلمان

ازبر نمودن و استفاده از جملات پرکاربرد آلمانی، یکی از بهترین گزینه‌ها برای تقویت مهارت مکالمه زبان‌آموزان به ویژه در سطوح پایین می‌باشد.
اغلب جملاتی که ما در موقعیت‌های مختلف بکار می‌بریم دارای تشابهات فراوان‌اند. آشنایی و حفظ نمودن چندین جمله‌ی آماده و پرکاربرد علاوه بر آنکه سبب تقویت مهارت مکالمه زبان‌آموز می‌شود بلکه در عین حال تاثیر مثبت بسزایی نیز در افزایش اعتماد به نفس زبان‌آموزان را به همراه دارد.
در زیر دیالوگی فرضی با استفاده از جملات پرکاربرد در رابطه با تماس با مدرسه را که مناسب سطوح A1 و A2 می‌باشد را باهم مرور می‌کنیم.

Bewerbung um Arbeitsplatz

درخواست کار

M: Guten Tag! Bauingenieur Huber.

ب: روز بخیر! مهندس عمران هوبا.

D: Guten Tag! Ich heiße Müller. Ich habe Ihre Anzeige in der Zeitung gelesen. Sie suchen eine Sekretärin. Ist die Stelle noch frei?

د: روز بخیر! مولر هستم. آگهی‌تون رو در روزنامه خوندم. دنبال منشی هستید. هنوز هم دنبالشید؟

M: Ja, wir suchen eine Sekretärin.

ام: آره، ما دنبال منشی می‌گردیم.

D: Und wie sind die Arbeitszeiten?

د: و زمان‌های کاریتون چیه؟

M: Von Montag bis Freitag. 8 Stunden pro Tag.

ام: از دوشنبه تا جمع. ۸ ساعت در روز.

D: Und wie ist der Verdienst?

د: و حقوق چقدره؟

M: 12 EURO pro Stunde!

ام: ۱۲ یورو برای هر ساعت!

D: Das ist gut! Wann kann ich anfangen?

د: خوبه! از کی می‌تونم شروع کنم؟

M: Kommen Sie doch heute am Nachmittag um halb vier.

ام: امروز بعدازظهر ساعت ۳:۳۰ بیایید.

D: Das ist sehr gut, danke! Dann sehen wir uns später. Auf Wiederhören!

د: خوبه، ممنونم! پس همدیگر رو می‌بینیم. به امید دیدار!

جملات پرکاربرد زبان آلمانی در دیالوگ تلفن به مدرسه

تقویت مهارت مکالمه زبان‌آموزان آلمانیمکالمه روزمره با استفاده از جملات  زبان آلمانی:

حفظ و استفاده از جملات پرکاربرد آلمانی، یکی از بهترین گزینه‌ها برای تقویت مهارت مکالمه زبان‌آموزان به ویژه در سطوح پایین می‌باشد.
اغلب جملاتی که ما در موقعیت‌های مختلف بکار می‌بریم دارای تشابهات فراوان‌اند. آشنایی و حفظ نمودن چندین جمله‌ی آماده و پرکاربرد علاوه بر آنکه سبب تقویت مهارت مکالمه زبان‌آموز می‌شود بلکه در عین حال تاثیر مثبت بسزایی نیز در افزایش اعتماد به نفس زبان‌آموزان را به همراه دارد.
در زیر دیالوگی فرضی با استفاده از جملات پرکاربرد در رابطه با تماس با مدرسه را که مناسب سطوح A1 و A2 می‌باشد را باهم مرور می‌کنیم.

Anruf in der Schule

دیالوگ تلفن به مدرسه

D: Guten Morgen. Mein Name ist Diana Müller.

د: صبح بخیر. من دیانا مولر هستم.

M: Guten Morgen Frau Müller. Wie kann ich Ihnen helfen?

ام: صبح بخیر خانم مولر. چطوری میتونم کمکتون کنم؟

D: Ich bin die Mutter von Lisa. Meine Tochter kann heute nicht zur Schule kommen. Sie ist krank. Sie hat Fieber!

د: مادر لیزا هستم. دخترم امروز نمی‌تونه به مدرسه بیاد. او بیماره. تب داره.

M: Oh, das tut mir aber leid. Ich sage es ihrer Lehrerin. Ich wünsche Lisa gute Besserung!

ام: متاسفم. من اینو به مدرسش می‌گم. برای لیزا آرزوی سلامتی دارم!

D: Danke. Auf Wiederhören!

د: ممنون. به امید دیدار!

M: Auf Wiederhören!

ام: به امید دیدار!

دیالوگ “در رستوران” با جملات پرکاربرد زبان آلمانی

مکالمه به زبان آلمانی به صورت آنلایت و حضوریمکالمه ساده زبان آلمانی:

جملات پرکاربرد موجود در دیالوگهای فرضی یکی از بهترین روشها برای یادگیری سریع مکالمات آلمانی و تقویت مهارت مکالمه در زبان‌آموزان مبتدی می‌باشد.
اغلب جملات بکاربرده‌شده در موقعیت‌های مختلف در زبا‌ن‌های مختلف نیز کمابیش یکسان‌اند و با یادگیری جملات پرکاربرد در موقعیت‌های مخلتف می‌توانیم از داشتن چندین جمله آماده در مکالمات مشابه بهره ببریم.
در زیر مکالمه‌ای با استفاده از جملات پرکاربرد در دیالوگ فرضی رستوران را آورده‌ایم. مکالمه فوق مناسب برای سطح A1 و A2 می‌باشد.

Im Restaurant

در رستوران

D: Guten Abend! Haben Sie schon bestellt?

د: عصر بخیر! سفارش داده‌اید؟

S: Guten Abend! Nein, ich möchte bitte die Speisekarte!

اس: عصر بخیر! لطفا منو!

D: Ja, einen Moment bitte!

د: بله، یک لحظه لطفا!

S: Ich habe die Speisekarte gelesen, aber ich verstehe das Wort „Schnitzel“ nicht!

اس: من منو رو خوندم، اما متوجه کلمه „Schnitzel“ نشدم!

D: „Schnitzel“ ist ein Fleischgericht. Wir haben Schweineschnitzel und Putenschnitzel.

د: „شینسل“ یک غذای گوشتی است. ما شینسل خوک و مرغ داریم!

S: Ja, bringen Sie mir einmal Schweineschnitzel bitte!

اس:بله، لطفا برام شینسل خوک بیارید!

D: Was möchten Sie dazu zu trinken?

د: چه چیزی می‌خواهید با آن بنوشید؟

S: Eine Flasche Rotwein bitte!

اس: یک بطری آب انگور قرمز لطفا!

D: Natürlich, gerne!

د: طبیعتا، البته.

دعوت به جشن تولد به زبان آلمانی: دیالوگ‌ها و جملات پرکاربرد

مکالمه به زبان آلمانی به صورت آنلایت و حضوریدیالوگ‌های آلمانی برای دعوت به جشن تولد: جملات مفید:

هر دیالوگی در هر زبانی از جمله زبان آلمانی، از مجموعه‌ای جملات پرکاربرد و اغلب تکراری تشکیل می‌شود که آشنایی با جملات یادشده سبب تقویت مهارت مکالمه، آشنایی با ساختارهای موقعیت مکالمه و از همه مهتمتر ایجاد اعتماد به نفس در زبان‌آموز می‌گردد.
در این مقاله دیالوگی فرضی با استفاده از جملات پرکاربرد زبان آلمانی برای دعوت از شخصی را با هم مرور می‌کنیم. دیالوگ فوق در سطح A1 می‌باشد.

die Einladung:

دیالوگ دعوت:

A: Hallo Bianca!

الف) سلام بیانکا!

B: Hallo Anton! Ich möchte dich zu meinem Geburtstag einladen!

ب) سلام آنتوان! من می‌خواهم تو را به جشن تولدم دعوت کنم!

A: Wann ist dein Geburtstag?

الف) جشن تولدت چه زمانی هست؟

B: Am Samstagabend, dem elften Dezember. Hast du Zeit?

ب) در عصر روز یک‌شنبه، ۱۱ام دسامبر. زمان داری تو؟

A: Nein, da kann ich leider nicht, weil ich am Samstagabend arbeiten muss.

الف) نه، آنزمان متاسفانه نمی‌توانم بیایم، چونکه من در عصر روز یک‌شنبه باید کار کنم.

B. Ach so.

ب) آهان متوجهم.

A: Alles Gute zum Geburtstag! Auf Wiederhören!

الف) تولدت مبارک! به امید دیدار!

B: Auf Wiederhören! Bis dann!

ب) به امید دیدار! تا بعد!

What would make this website better?

0 / 400