لیست افعال پرکاربرد زبان آلمانی به همراه مثال- بخش سوم

افعال یکی از اصلی‌ترین بخشهای جمله در هر زبانی، به ویژه در زبان آلمانی می‌باشند. تسلط به افعال زبان آلمانی تاثیر بسزایی در بهبود وضعیت مکالمه زبان‌آموزان دارد و سبب گسترش دایره لغات در حوزه‌های مختلف می گردد و در عین حال افزایش اعتماد به نفس زبان‌آموزان را به ارمغان می‌آورد.
در سومین بخش از مقاله افعال پرکاربرد زبان آلمانی به معرفی ۲۰ فعل خواهیم پرداخت.

21-arbeiten (to work)

۲۱- کار کردن

Ich arbeite bei Siemens.

من در شرکت زیمنس کار می‌کنم.

22- stehen (to stand; to be, to appear)

۲۲- قرار داشتن

Dein Fahrrad steht hinter dem Haus.

دوچرخت پشت خانه قرار دارد.

23- finden (to find)

۲۳- یافتن

Ich finde meinen Schlüssel nicht.

کلیدهامو پیدا نمی‌کنم.

24- bleiben (to remain; to stay; to be (implying tardiness))

۲۴- ماندن

Ich bleibe noch 10 Minuten hier bei dir.

۱۰ دقیقه دیگه هم اینجا پیشت می‌مونم.

25-liegen (to lie; to be located)

۲۵- قرار داشتن، واقع شدن

Urmia liegt in Aserbaidschan.

اورمیه در آذربایجان واقع شده است.

26- verstehen (to understand; to get along with so./sth.)

۲۶- متوجه شدن، فهمیدن

Ich verstehe gut Türkisch.

من زبان تورکی را خوب می‌فهمم.

27- denken (to think; to consider)

۲۷- فکر کردن، اندیشیدن

Ich denke jeden Tag an dich.

هر روز به تو فکر می‌کنم.

28- sprechen (to speak)

۲۸- صحبت کردن

Sie spricht sehr gut Deutsch.

او خیلی خوب آلمانی صحبت می‌کند.

29- lesen (to read)

۲۹- خواندن

Mein Vater liest jeden Morgen die Zeitung.

پدرم هر روز صبح روزنامه می‌خواند.

30- hören (to hear; to listen to)

۳۰- شنیدن، گوش کردن

Mein kleiner Bruder hört gern Musik.

برادر کوچکم دوست دارد به موزیک گوش بدهد.

لیست افعال پرکاربرد زبان آلمانی به همراه مثال- بخش دوم

در بخش اول مقاله لیست افعال روزمره و پرکاربرد زبان آلمانی به معرفی ۱۰ فعل ابتدایی به همراه ترجمه به زبان انگلیسی و فارسی پرداختیم. اکنون در ادامه‌ی مقاله به معرفی دیگر افعال خواهیم پرداخت.

11- lernen (to learn; to study (revise/review materials); to train sth.)

۱۱- یاد گرفتن، آموختن

Ich lerne seit 3 Jahren Deutsch.

از ۳ سال پیش آلمانی می‌آموزم.

12- heißen (to be called; to mean)

۱۲- نامیده شدن، نام داشتن

Meine Katze heißt Minka.

اسم من مینکا است.

13- sollen (should; to be asked (to do sth.); they say that)

۱۳- بایستن

Ich soll den Müll wegbringen, sagt meine Mutter.

مامانم می‌گوید باید زباله‌ها را بیرون بگذارم.

14- wollen (to want)

۱۴- خواستن

Wollen wir heute Abend ins Kino gehen?

امروز عصر بریم سینما؟

15- gehen (to go; to leave; to work, to function (coll.))

۱۵- رفتن

Gehst du gerne zum Training?

دوست داری بری تمرین؟

16- essen (to eat)

۱۶- غذا خوردن، خوردن

Tut mir leid, aber ich esse kein Fleisch. Ich bin Vegetarier.

متاسفم، اما من گوشت نمی‌خورم. من گیاه‌خوارم.

17- wohnen (to live)

۱۷- ساکن بودن، زندگی کردن

Meine beste Freundin wohnt in einem großen Haus.

بهترین دوستم ساکن خانه‌ی بزرگی هست.

18-wissen (to know ; to be aware of)

۱۸- دانستن

Ich weiß nicht.

من نمی‌دانم.

19- sehen (to see; to see (to sth.); to realise)

۱۹- دیدن

Ich sehe einen Mann.

من مردی را می‌بینم.

20- spielen (to play)

۲۰- بازی کردن، نواختن

Meine Freundin spielt Klavier.

دوست دخترم ارگ می‌نوازد.

لیست افعال پرکاربرد زبان آلمانی به همراه مثال- بخش نخست

حدود ۲۵۰ کلمه هسته‌ی اولیه هر زبانی را تشکیل می‌دهد و به طور معمول هر انسان برای جمله‌سازی در هر زبانی تقریبا ۷۵۰ کلمه بکار می‌برد که بدون کلمات پرکاربرد، امکان ایجاد ارتباط و رتق و فتق امور روزانه تقریبا ممکن نیست. با حدود ۲۵۰۰ کلمه نیز ما قادریم در بسیاری از مسائل نظر و عقیده خود را به طوریکه برای شنونده قابل فهم باشد، بیان کنیم.
تمامی موارد گفته شده در بالا برای زبان آلمانی نیز صدق می‌کند. علاوه بر آن افعال در زبان آلمانی، متفاوت از زبان انگلیسی، دارای اهمیت بسزائی در جمله‌سازی و ساختار جمله می‌باشند.
در زیر لیست پرکاربردترین افعال زبان آلمانی را گردآوری نموده‌ایم. لیست افعال پرکاربرد زبان آلمانی مناسب سطوح A1, A2 ,B1 می‌باشد.

1- sein (to be)

۱- بودن

Ich bin aus Norwegen.

من اهل نروژ هستم.

2-haben (to have; to contain)

۲- داشتن

Ich habe viel Freizeit.

من اوقات فراغت زیادی دارم.

3-werden (to become)

۳- شدن

Wenn ich erwachsen bin, werde ich Astronaut.

اگر بزرگ شوم، فضانورد خواهد ‌شد.

4- können (can, to be able to)

۴- توانستن

Ich kann gut schwimmen.

من می‌توانم خوب شنا کنم.

5-müssen (must; to have to; to be obliged (to do sth.))

۵- بایستن

Ich muss jeden Morgen zeitig aufstehen.

من باید هر روز صبح زود بیدار شوم.

6- sagen (to say; to tell)

۶- گفتن

Sie sagt nie, dass sie mich liebt?

او هرگز نمی‌گوید که من را دوست دارد.

7- machen (to make; to prepare (e.g. food); to do)

۷- انجام دادن، درست کردن

Du machst mich glücklich.

تو من را خوشحال می‌کنی.

8-geben (to give)

۸- دادن

Er gibt dem Nachbarn ein Paket.

او(مذکر) به همسایه‌اش پاکتی داد.

9- kommem (to come)

۹- آمدن

Ich komme aus der Türkei.

من اهل تورکیه هستم.

10- schreiben (to write)

۱۰- نوشتن

Wir schreiben uns regelmäßig E-Mails.

ما به صورت منظم به همدیگر ایمیل می‌نویسم.